دوتا مرغ عشق دارين. يكى مى تونه بپره، اون يكى نه! فكر مى كنيد اولى تو حسرت پرواز مى مونه يا دومى تو حسرت تنهايى؟ قصه چه جورى خوشگلتره، چه جورى منطقى؟ در هر صورت ايثار كدومشون بيشتره؟ خودخواهيشون چطور؟
مامان بزى كه بيرون رفت، شنگول و منگول و حبه انگور اكس زدن و درو به روى مامان بزى هم باز نكردن. مامان بزى هم رفت و زن خيابونى شد. آقا گرگه خيلى وقت بود كه چوپون گله ى ده شده بود!
با توجه به اينكه هر وبلاگي بالفطره ، ضد انقلابه و زندان بر او واجب و چون ممكنه بعد از برگشتن از زندان از نظر روحى و روانى حالم مناسب نباشه در كمال آزادى ضمن اظهار ندامت، اعتراف مى كنم در طول مدت زندان رفتار مسئولين با من اسلامى و انسانى خواهد بود و مسئولان در كمال همدلى و مهربانى و صد در صد قانونى به من تفهميم اتهام خواهند نمود كه در طول مدت وبلاگ نويسى دائماَ گول روباه مكار و گربه نره و عناصر ضد انقلاب را خورده ام! خدايم ببخشايد.